جدول جو
جدول جو

معنی صَدَّقَ - جستجوی لغت در جدول جو

صَدَّقَ
تصویب کردن، صداقت، تأیید کردن
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پاره کردن
دیکشنری عربی به فارسی
محدود کردن، باریک، تنگ کردن
دیکشنری عربی به فارسی
ویرایش کردن، عدالت
دیکشنری عربی به فارسی
معرّفی کردن، پا، ارائه دادن، فداکاری کردن، تحویل دادن
دیکشنری عربی به فارسی
مقدّس کردن، تقدیس کنید
دیکشنری عربی به فارسی
بیش از حد تخمین زدن، مقدار، مقدار سنجی کردن، کم ارزش دانستن، کم ارزش دادن، ارزش قائل شدن
دیکشنری عربی به فارسی
انبار کردن، پشته
دیکشنری عربی به فارسی
فردی سازی کردن، تفاوت، تمیز دادن، تشخیص دادن
دیکشنری عربی به فارسی
سوت زدن، صفر
دیکشنری عربی به فارسی
تهدید کردن، او تهدید کرد
دیکشنری عربی به فارسی
آرامش دادن، آرام
دیکشنری عربی به فارسی
هماهنگ کردن، طرح بندی
دیکشنری عربی به فارسی
مستند کردن، اعتماد کرد
دیکشنری عربی به فارسی
برخورد کردن، او شوکّه شده بود، شوک وارد کردن، متحیّر کردن
دیکشنری عربی به فارسی
منتشر کردن، صادر شده است
دیکشنری عربی به فارسی
کوچک کردن، او کوچک شد
دیکشنری عربی به فارسی
طرّاحی کردن، او مصمّم بود
دیکشنری عربی به فارسی
تعویض کردن، در عوض، رکاب زدن، جایگزین کردن
دیکشنری عربی به فارسی
تصحیح کردن، درست است، تأیید کردن، اصلاح کردن، راست کردن
دیکشنری عربی به فارسی
تاریخ گذاشتن، وی تصریح کرد، دقیقاً مشخّص کردن، اصطلاح کردن، پیش تعیین کردن، قیمت گذاشتن، مشخّص کردن
دیکشنری عربی به فارسی
مدرن کردن، اتّفاق افتاد، به روز رسانی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
تصحیح کردن، او بررسی کرد
دیکشنری عربی به فارسی
نوآوری کردن، او تمدید کرد، تایید مجدّد کردن، دوباره بازسازی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
مشکل کردن، دشوار است
دیکشنری عربی به فارسی
بیان کردن، او اعلام کرد
دیکشنری عربی به فارسی
دوست شدن، صادقانه، تصویب کردن
دیکشنری عربی به فارسی
صنعتی کردن، ساختن
دیکشنری عربی به فارسی
طلاق گرفتن، او طلاق گرفت
دیکشنری عربی به فارسی
عمیق تر کردن، عمق
دیکشنری عربی به فارسی
آویزان کردن، نظر داد، پرچم زدن
دیکشنری عربی به فارسی
تصویر کشیدن، عکس، فیلم ساختن، عکس گرفتن
دیکشنری عربی به فارسی
رأی دادن، صدا
دیکشنری عربی به فارسی
دسته بندی کردن، طبقه بندی شده است، طبقه بندی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
دست زدن، کف زد
دیکشنری عربی به فارسی