معنی مَزَّقَ
مَزَّقَ
پاره کردن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مَزَّقَ
حَزَّرَ
حَزَّرَ
مُعَمّا حَلّ کَردَن، او حَدس زَد
دیکشنری عربی به فارسی
دَقَّقَ
دَقَّقَ
تَصحِیح کَردَن، او بَررَسی کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
خَزَّنَ
خَزَّنَ
ذَخیرِه کَردَن، فُروشگاه
دیکشنری عربی به فارسی
صَدَّقَ
صَدَّقَ
تَصوِیب کَردَن، صِداقَت، تَأیید کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
طَلَّقَ
طَلَّقَ
طَلاق گِرِفتَن، او طَلاق گِرِفت
دیکشنری عربی به فارسی
عَمَّقَ
عَمَّقَ
عَمیق تَر کَردَن، عُمق
دیکشنری عربی به فارسی
عَلَّقَ
عَلَّقَ
آویزان کَردَن، نَظَر داد، پَرچَم زَدَن
دیکشنری عربی به فارسی
ضَيَّقَ
ضَيَّقَ
مَحدود کَردَن، باریک، تَنگ کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
عَزَّزَ
عَزَّزَ
قَوی کَردَن، تَقوِیت شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی