معنی صَعَّبَ
- صَعَّبَ
- مشکل کردن، دشوار است
واژههای مرتبط با صَعَّبَ
دَعَّمَ
- دَعَّمَ
- قَوی کَردَن، حِمایَت کُند
دَرَّبَ
- دَرَّبَ
- مُرَبّی کَردَن، مَسیر
خَرَّبَ
- خَرَّبَ
- خَرابکاری کَردَن، خَراب شُدِه
ذَهَّبَ
- ذَهَّبَ
- طَلا کَردَن، طَلا
صَرَّحَ
- صَرَّحَ
- بَیان کَردَن، او اِعلام کَرد
صَدَّقَ
- صَدَّقَ
- تَصوِیب کَردَن، صِداقَت، تَأیید کَردَن
صَحَّحَ
- صَحَّحَ
- تَصحِیح کَردَن، دُرُست اَست، تَأیید کَردَن، اِصلاح کَردَن، راست کَردَن
صَوَّرَ
- صَوَّرَ
- تَصوِیر کِشیدَن، عَکس، فیلم ساختَن، عَکس گِرِفتَن
صَوَّتَ
- صَوَّتَ
- رأی دادَن، صِدا