معنی نَسَّقَ
نَسَّقَ
هماهنگ کردن، طرح بندی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با نَسَّقَ
أَسَّسَ
أَسَّسَ
بُنیاد گُذاشتَن، تَاسیس شُد، ایجاد کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
بَسَّطَ
بَسَّطَ
سادِە کَردَن، تَمدِید کُنید
دیکشنری عربی به فارسی
حَسَّنَ
حَسَّنَ
بِهینِه کَردَن، او بِهبود یافت
دیکشنری عربی به فارسی
دَقَّقَ
دَقَّقَ
تَصحِیح کَردَن، او بَررَسی کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
دَسَّمَ
دَسَّمَ
لَکِّه اَنداختَن، خامِه ای
دیکشنری عربی به فارسی
جَسَّرَ
جَسَّرَ
پُل زَدَن، پُل
دیکشنری عربی به فارسی
جَسَّدَ
جَسَّدَ
شُجاع کَردَن، بَدَن، شَخصیَّت دادَن، نَمادین کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
صَدَّقَ
صَدَّقَ
تَصوِیب کَردَن، صِداقَت، تَأیید کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
طَلَّقَ
طَلَّقَ
طَلاق گِرِفتَن، او طَلاق گِرِفت
دیکشنری عربی به فارسی