معنی طَلَّقَ
طَلَّقَ
طلاق گرفتن، او طلاق گرفت
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با طَلَّقَ
عَلَّقَ
عَلَّقَ
آویزان کَردَن، نَظَر داد، پَرچَم زَدَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَلحَقَ
أَلحَقَ
زَحمَت دادَن، او گِرِفتار شُد
دیکشنری عربی به فارسی
دَلَّلَ
دَلَّلَ
لوس کَردَن، مُتِنَعِّم کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
دَلَّكَ
دَلَّكَ
ماساژ دادَن، وَرز دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
دَقَّقَ
دَقَّقَ
تَصحِیح کَردَن، او بَررَسی کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
جَلَّسَ
جَلَّسَ
صِدایِ بُلَند ایجاد کَردَن، او نِشَست
دیکشنری عربی به فارسی
تَألَّقَ
تَألَّقَ
دِرَخشِش داشتَن، دِرَخشیدَن
دیکشنری عربی به فارسی
صَدَّقَ
صَدَّقَ
تَصوِیب کَردَن، صِداقَت، تَأیید کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
طَهَّرَ
طَهَّرَ
پاکسازی کَردَن، او تَطهیر کَرد، پاک کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی