معنی عَمَّقَ
عَمَّقَ
عمیق تر کردن، عمق
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با عَمَّقَ
عَمَّدَ
عَمَّدَ
مَسیحی کَردَن، او غُسل تَعمِید دادِه شُد، تَعمِید دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
عَلَّقَ
عَلَّقَ
آویزان کَردَن، نَظَر داد، پَرچَم زَدَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَمَّنَ
أَمَّنَ
بیمِه کَردَن، اَمنیَّت
دیکشنری عربی به فارسی
دَمَّرَ
دَمَّرَ
ویران کَردَن، نابود شُد، تِعداد زیاد کاهِش دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
دَقَّقَ
دَقَّقَ
تَصحِیح کَردَن، او بَررَسی کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
جَمَّلَ
جَمَّلَ
زیبا کَردَن، شُتُر
دیکشنری عربی به فارسی
جَمَّدَ
جَمَّدَ
مُنجَمِد کَردَن، یَخ کَرد، یَخ زَدَن
دیکشنری عربی به فارسی
خَمَّنَ
خَمَّنَ
حَدس زَدَن، حَدس بِزَن
دیکشنری عربی به فارسی
خَمَّرَ
خَمَّرَ
تَخمیر کَردَن، قَدیمی
دیکشنری عربی به فارسی