معنی صَدَمَ
صَدَمَ
برخورد کردن، او شوکّه شده بود، شوک وارد کردن، متحیّر کردن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با صَدَمَ
خَدَمَ
خَدَمَ
خِدمَت کَردَن، او خِدمَت کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
صَدَرَ
صَدَرَ
مُنتَشِر کَردَن، صادِر شُدِه اَست
دیکشنری عربی به فارسی
قَدَمَ
قَدَمَ
جِلو بُردَن، پا
دیکشنری عربی به فارسی
بَسَمَ
بَسَمَ
لَبخَندیدَن، دَر یِک لَبخَند
دیکشنری عربی به فارسی
بَدَأَ
بَدَأَ
شُروع کَردَن، او شُروع کَرد، آغاز کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَلَمَ
حَلَمَ
رُویابافی کَردَن، رُؤیا
دیکشنری عربی به فارسی
حَكَمَ
حَكَمَ
قِضاوَت کَردَن، حُکومَت کَردَن، مَحکوم کَردَن، حُکم دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَطَمَ
حَطَمَ
شِکَستَن، او شِکَست
دیکشنری عربی به فارسی
حَرَمَ
حَرَمَ
بی کَس کَردَن، مَمنوع، مَحروم کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی