معنی دَقَّقَ
دَقَّقَ
تصحیح کردن، او بررسی کرد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با دَقَّقَ
بَقَّعَ
بَقَّعَ
لَکِّه اَنداختَن، پاشیدَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَقَّرَ
حَقَّرَ
کاهِش دادَن، گارد سیاه
دیکشنری عربی به فارسی
دَوَّنَ
دَوَّنَ
تاریخ نِگاری کَردَن، او یادداشت کَرد، یادداشت کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
دَوَّرَ
دَوَّرَ
گَشت زَدَن، نَقش
دیکشنری عربی به فارسی
دَمَّرَ
دَمَّرَ
ویران کَردَن، نابود شُد، تِعداد زیاد کاهِش دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
دَلَّلَ
دَلَّلَ
لوس کَردَن، مُتِنَعِّم کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
دَلَّكَ
دَلَّكَ
ماساژ دادَن، وَرز دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
دَفَّأَ
دَفَّأَ
گَرم کَردَن، گَرم
دیکشنری عربی به فارسی
دَعَّمَ
دَعَّمَ
قَوی کَردَن، حِمایَت کُند
دیکشنری عربی به فارسی