- صَادَرَ
- تصادر کردن، مصادره شده است
معنی صَادَرَ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قمار کردن، قمار
ماهی گرفتن، او فریاد زد، شکار غیر قانونی کردن
شدن، شد، کدگذاری کردن، شکل دادن، قالب دادن، تعمیر اساسی کردن، موشک زدن، جیغ زدن
قدرت داشتن، مقدار
فرمت دادن، او کوچک شد، فرمولبندی کردن
بوق زدن، صفر
آب شدن فلز، ذوب شدن
صبر کردن، صبر، تحمّل کردن
برخورد کردن، او شوکّه شده بود، شوک وارد کردن، متحیّر کردن
بی حسّ کردن، بی حسّی
مهاجرت کردن، او مهاجرت کرد
آرام کردن، آرام گرفت
تعریف کردن، لوکس، افتخار کردن
سفر کردن، سفر کرد
دوست شدن، صادقانه، تصویب کردن
کوچک کردن، او کوچک شد
سوت زدن، صفر
تصویر کشیدن، عکس، فیلم ساختن، عکس گرفتن
معادل بودن، منصفانه، نرمال کردن
تصادم کردن، او مبارزه کرد
پافشاری کردن، تداوم داشته باشد
به طور عمومی سفر کردن، او مجبور شد
ریسک کردن، خطر
محاصره کردن، به دام افتاده است، گوشه گرفتن
فریب دادن، فریبنده
مبادله کردن، او مبادله کرد
منتشر کردن، صادر شده است
ترک کردن، ترک کنید
ضبط، مصادره