معنی صَبَرَ
صَبَرَ
صبر کردن، صبر، تحمّل کردن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با صَبَرَ
عَبَرَ
عَبَرَ
عُبور کَردَن، اَز طَریق، عُبور کَردَن اَز رودخانِه
دیکشنری عربی به فارسی
صَدَرَ
صَدَرَ
مُنتَشِر کَردَن، صادِر شُدِه اَست
دیکشنری عربی به فارسی
صَبَغَ
صَبَغَ
رَنگ کَردَن، رَنگ
دیکشنری عربی به فارسی
صَهَرَ
صَهَرَ
آب شُدَنِ فِلِز، ذُوب شُدَن
دیکشنری عربی به فارسی
صَفَرَ
صَفَرَ
بوق زَدَن، صِفر
دیکشنری عربی به فارسی
صَغَرَ
صَغَرَ
فُرمَت دادَن، او کوچَک شُد، فُرمولبَندی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَمَرَ
أَمَرَ
دَستور دادَن، فَرماندِه، فَرمان دادَن، راهنَمایی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَخبَرَ
أَخبَرَ
اِطِّلاع دادَن، او گُفت
دیکشنری عربی به فارسی
أَجبَرَ
أَجبَرَ
وادار کَردَن، او مَجبور شُد
دیکشنری عربی به فارسی