معنی صَارَ صَارَ شدن، شد، کدگذاری کردن، شکل دادن، قالب دادن، تعمیر اساسی کردن، موشک زدن، جیغ زدن شُدَن، شُد، کُدگُذاری کَردَن، شَکل دادَن، قالِب دادَن، تَعمیر اَساسی کَردَن، موشَک زَدَن، جیغ زَدَن دیکشنری عربی به فارسی