- نَقَّبَ
- جستجو کردن، فضولی
معنی نَقَّبَ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
امضا کردن، او افتاد
پاک کردن، تمیز کردن
هماهنگ کردن، طرح بندی
نوع دادن، نوع، تنوّع دادن
طعم دادن، طعم و مزّه
خال خالی کردن، انتخاب می کنیم
وقف کردن، توقّف، نقطه گذاری کردن
حرمت گذاشتن، او احترام می گذارد
قطبی کردن، قطب
زمان بندی کردن، زمان
سوراخ کردن، سوراخ
سانسور کردن، او تماشا کرد
غارت کردن، غارت
پول گرفتن، انتقال، انتقال دادن، منتقل کردن، حمل و نقل کردن، رساندن، قایق رساندن
خیس کردن
سازماندهی کردن، او سازماندهی کرد
نشت کردن، ازدحام
کاوش کردن، فضولی
مشکل کردن، دشوار است
لکّه انداختن، پاشیدن
کاهش دادن، گارد سیاه
تصحیح کردن، او بررسی کرد
مربّی کردن، مسیر
خرابکاری کردن، خراب شده
طلا کردن، طلا
منطقی کردن، ذهن
سر و سامان کردن، مرتّب کردن، آهنگسازی کردن، ترتیب دادن، رتبه بندی کردن، دوباره مرتّب کردن
چشم بند کردن، عصب
تنبیه کردن، او شکنجه کرد، عذاب دادن، شکنجه دادن
علّت آوردن، یک دلیل
دنده گذاری کردن، او نصب کرد، ترکیب کردن، پیکربندی کردن، نصب کردن، لوله کشیدن، رگبار زدن
مرطوب کردن، مرطوب
خوش آمد گفتن، او استقبال کرد
حکّاکی کردن، حکّاکی، جدا کردن