معنی ذَهَّبَ
ذَهَّبَ
طلا کردن، طلا
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با ذَهَّبَ
ذَهَبَ
ذَهَبَ
رَفتَن، طَلا
دیکشنری عربی به فارسی
أَهَّلَ
أَهَّلَ
حَق دادَن، او واجِد شَرایِط بود
دیکشنری عربی به فارسی
دَرَّبَ
دَرَّبَ
مُرَبّی کَردَن، مَسیر
دیکشنری عربی به فارسی
خَرَّبَ
خَرَّبَ
خَرابکاری کَردَن، خَراب شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
صَعَّبَ
صَعَّبَ
مُشکِل کَردَن، دُشوار اَست
دیکشنری عربی به فارسی
طَهَّرَ
طَهَّرَ
پاکسازی کَردَن، او تَطهیر کَرد، پاک کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
عَصَّبَ
عَصَّبَ
چِشم بَند کَردَن، عَصَب
دیکشنری عربی به فارسی
عَذَّبَ
عَذَّبَ
تَنبِیه کَردَن، او شِکَنجِه کَرد، عَذاب دادَن، شِکَنجِه دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
سَبَّبَ
سَبَّبَ
عِلَّت آوَردَن، یِک دَلیل
دیکشنری عربی به فارسی