- فروچیدن (دُشْ کَ دَ)
بر زمین چیدن و به ترتیب در جای خود قرار دادن. (یادداشت بخط مؤلف) :
پس عرصه بیفکند و فروچیدش مهره
هر زخم که او میزد بس کارگر آمد.
سوزنی.
رجوع به چیدن شود
پس عرصه بیفکند و فروچیدش مهره
هر زخم که او میزد بس کارگر آمد.
سوزنی.
رجوع به چیدن شود
