جدول جو
جدول جو

معنی فرادیدن

فرادیدن
دیدن، نگاه کردن، نگریستن، دیدار کردن
تصویری از فرادیدن
تصویر فرادیدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با فرادیدن

فرادیدن

فرادیدن
بدیدن. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به فرا شود
لغت نامه دهخدا

فرادادن

فرادادن
دادن، شرح دادن، بیان کردن، گردانیدن
پشت فرادادن: پشت گرداندن و فرار کردن
فرادادن
فرهنگ فارسی عمید

فراشیدن

فراشیدن
لرزیدن و بدحال شدن پیش از بروز تب، حالت فراشا پیدا کردن
فراشیدن
فرهنگ فارسی عمید