جدول جو
جدول جو

معنی فروشیدن

فروشیدن
مقابل خریدن، واگذار کردن چیزی به کسی در ازای دریافت پول
تصویری از فروشیدن
تصویر فروشیدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با فروشیدن

فروشیدن

فروشیدن
فروختن: زودتر استر فروشید آن حریص یافت از غم و ز زیان آن دم محیص
فروشیدن
فرهنگ لغت هوشیار

فروشیدن

فروشیدن
فروختن. (آنندراج) :
زودتر استر فروشید آن حریص
یافت از غم وز زیان آن دم محیص.
مولوی (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

فراشیدن

فراشیدن
لرزیدن و بدحال شدن پیش از بروز تب، حالت فراشا پیدا کردن
فراشیدن
فرهنگ فارسی عمید

فروکشیدن

فروکشیدن
نگهداشتن زمام مرکوب: سر منزل فراغت نتوان ز دست دادن ای ساروان فرو کش کاین ره کران ندارد. (حافظ 86) توضیح فروکش در بیت فوق بهمان معنی قف و انزل است درین بیت حافظ: احادیا لجمال الحبیب قف و انزل که نیست صبر جمیلم ز اشتیاق جمال، اقامت کردن در جایی ماندن
فرهنگ لغت هوشیار

فروکشیدن

فروکشیدن
پایین کشیدن، فرود آوردن، در جایی فرود آمدن و اقامت کردن، خوردن، نوشیدن
فروکشیدن
فرهنگ فارسی معین