معنی فروشیدن فروشیدن مقابل خریدن، واگذار کردن چیزی به کسی در ازای دریافت پول تصویر فروشیدن فرهنگ فارسی عمید
فروشیدن فروشیدن فروختن. (آنندراج) : زودتر استر فروشید آن حریص یافت از غم وز زیان آن دم محیص. مولوی (از فرهنگ فارسی معین) لغت نامه دهخدا
فروکشیدن فروکشیدن نگهداشتن زمام مرکوب: سر منزل فراغت نتوان ز دست دادن ای ساروان فرو کش کاین ره کران ندارد. (حافظ 86) توضیح فروکش در بیت فوق بهمان معنی قف و انزل است درین بیت حافظ: احادیا لجمال الحبیب قف و انزل که نیست صبر جمیلم ز اشتیاق جمال، اقامت کردن در جایی ماندن فرهنگ لغت هوشیار
فروکشیدن فروکشیدن پایین کشیدن، فرود آوردن، در جایی فرود آمدن و اقامت کردن، خوردن، نوشیدن فرهنگ فارسی معین