جدول جو
جدول جو

معنی فرو چیدن

فرو چیدن
چیدن، برچیدن، ترتیب دادن، ساز دادن
تصویری از فرو چیدن
تصویر فرو چیدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با فرو چیدن

فروچیدن

فروچیدن
بر زمین چیدن و به ترتیب در جای خود قرار دادن. (یادداشت بخط مؤلف) :
پس عرصه بیفکند و فروچیدش مهره
هر زخم که او میزد بس کارگر آمد.
سوزنی.
رجوع به چیدن شود
لغت نامه دهخدا