معنی افروزیدن - فرهنگ فارسی عمید
معنی افروزیدن
- افروزیدن اَفروزیدَن
- روشن کردن، روشن شدن، درخشان شدن، روشن کردن آتش یا چراغ و امثال آن، فروختن، افروزاندن، افروزان، افروختن، فروزیدن روشن کردن، روشن شدن، درخشان شدن، روشن کردن آتش یا چراغ و امثال آن، فَروختَن، اَفروزاندَن، اَفروزان، اَفروختَن، فُروزیدَن
تصویر افروزیدن
فرهنگ فارسی عمید