- حَفِيف
- صدای خش خش، سوئیچ کردن
معنی حَفِيف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ماورایی، پیچیده
تمیز، تمیز کردن، تر و تمیز
چرخیدن، نثر
ترسناک
پرپشت، سنگین، متراکم
ضامن، حامی
خوش برخورد، خوبه، جالب، خوش مشرب
لرزان، یک لرز، لرزنده
بلند، نازک
همراهی، همراه
ناقص، احمقانه، وحشت انگیز، بی محتوا، خفن، مسخره، مضحک
معتبر، محترم، اشرافی
زاری، مجرّد
خراش، سوت زدن، سرفه کردن
سبک، نور، بی وزن
حرفی، کلمه به کلمه
جزئی، اندک
آشنا، محبّت آمیز، اهلی، اهلی بودن
صمیمی
قابل قضاوت، عاقل، خردمند
ارزش قائل شدن، ذخیره کنید، فایل کردن، نگه داشتن، حفظ کردن، یاد گرفتن، مراقبت کردن، محافظت کردن، حفاظت کردن، ذخیره کردن، محفوظ کردن، نگهداری کردن
افسرده، غمگین، ناامید، دل شکسته، غمگینی، ناراحت
آهنین، آهن
تسکین، کاهش، امتیاز، رقیق سازی، تعدیل، نرمش
گپ زدن، تصادف، مدرن، اخیراً
حاشیه ای، پابرهنه
برهنه پا، پابرهنه
کاهیده، کم
پنهانی، پنهان شده است، فریبنده، مخفی، دغلکارانه
پنهان کردن، پنهان شده است
لاغر، باریک