معنی أَلِيف
أَلِيف
آشنا، محبّت آمیز، اهلی، اهلی بودن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با أَلِيف
أَصلِيّ
أَصلِيّ
اَصلی
دیکشنری عربی به فارسی
أَصِيل
أَصِيل
بومی، اَصیل، نِمونِه وار
دیکشنری عربی به فارسی
أَسِير
أَسِير
گِرِفتار، زِندانی
دیکشنری عربی به فارسی
أَخِير
أَخِير
آخِرین
دیکشنری عربی به فارسی
بَلِيغ
بَلِيغ
شیوا، فَصیح
دیکشنری عربی به فارسی
بَلِيس
بَلِيس
بی کَلام، سَعادَت
دیکشنری عربی به فارسی
آَلِيّ
آَلِيّ
اَبزاری، بِه
دیکشنری عربی به فارسی
أَنِيق
أَنِيق
مُدِرن، ظَریف، شیک، جَذّاب، تَمیز و مُرَتَّب، مُدِ روز
دیکشنری عربی به فارسی
أَمِين
أَمِين
نِگارخانِه دار، آقایِ
دیکشنری عربی به فارسی