معنی حَكِيم
حَكِيم
قابل قضاوت، عاقل، خردمند
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با حَكِيم
حَمِيم
حَمِيم
صَمیمی
دیکشنری عربی به فارسی
بَكِير
بَكِير
دَست نَخُوردِه، اَوایِل
دیکشنری عربی به فارسی
حَفِيف
حَفِيف
صِدایِ خِش خِش، سوئیچ کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَزِين
حَزِين
اَفسُردِه، غَمگین، نااُمید، دِل شِکَستِه، غَمگینی، ناراحَت
دیکشنری عربی به فارسی
حَدِيد
حَدِيد
آهَنین، آهَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَدِيث
حَدِيث
گَپ زَدَن، تَصَادُف، مُدِرن، اَخیراً
دیکشنری عربی به فارسی
حَاكِم
حَاكِم
حاکِم، فَرماندار
دیکشنری عربی به فارسی
ذَكِيّ
ذَكِيّ
باهوش، خُوشمَزِه، هوشمَند، زیرَک، زِرَنگ
دیکشنری عربی به فارسی
تَحكِيم
تَحكِيم
داوَری
دیکشنری عربی به فارسی