معنی صَفِير
صَفِير
خراش، سوت زدن، سرفه کردن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با صَفِير
صَفِيّ
صَفِيّ
ماوَرایی، پیچیدِه
دیکشنری عربی به فارسی
صَغِير
صَغِير
مینی، کوچَک، جُزئی، ریز
دیکشنری عربی به فارسی
أَسِير
أَسِير
گِرِفتار، زِندانی
دیکشنری عربی به فارسی
أَخِير
أَخِير
آخِرین
دیکشنری عربی به فارسی
بَكِير
بَكِير
دَست نَخُوردِه، اَوایِل
دیکشنری عربی به فارسی
بَصِير
بَصِير
دوربین، بَصیرَتی، عَمیق، دِلپَذیر
دیکشنری عربی به فارسی
حَفِيف
حَفِيف
صِدایِ خِش خِش، سوئیچ کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
جَهِير
جَهِير
غُرِّش، صِدایِ بَم
دیکشنری عربی به فارسی
خَفِيف
خَفِيف
سَبُک، نور، بی وَزن
دیکشنری عربی به فارسی