- قَوِيّ
- قدرتمند، قوی، محکم
معنی قَوِيّ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قدیمی
شورشگر، دلهره، دمدمی، شوخ
تخت شده، جمع شده است
با سخاوت، سخاوتمندانه
پرکف، کف آلود
افسرده، خوش آهنگ
متأهّل، شوهر من
بد، زشت
خاردار، ستون فقرات
مارپیچی، بادام
کیهانی، جهانی
اجباری، قانع کننده
اندک، کمی، کم، حدّاقلّ، ناکافی
کاخ مانند، کوتاه
کباب پز کردن، کمی
دهان آب انداز، خوشمزه
سخت جان، قوی
مؤمن، پارسا، پرهیزگار
درخشان، زرق و برق دار
ابزاری، به
بین المللی
هوایی
پنهانی، پنهان شده است، فریبنده، مخفی، دغلکارانه
باهوش، خوشمزه، هوشمند، زیرک، زرنگ
آشکار، روشن، مشهود، شفّاف
تصادفی، خود به خودی، طبیعی، بدون آمادگی، اتّفاقی
انقلابی
پستاندار، سینه
دراز، طولانی، بلند
عالی، در
صوتی، آوایی، مربوط به صدا، آوازی
ماورایی، پیچیده
کوتاه قد، کوتاه، کوتاه بین