- قَاسِي
- بی رحم، خشن، سخت، آهنین و بی رحم
معنی قَاسِي - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رانده شده، آمدن
زورآور، فاتح، سرکوبگر، غلبه آور
سرکوبگر، سرکوب کننده
پرش، پریدن، پرش زا
برش خورده، طبقه بندی شده، برنده، قطعی، قطع کننده، آمرانه، صریح
معتبر، خوٰاننده
در حال نزدیک شدن، قایق
توانا، قادر، رهبری کردن
چکنده، موجود
بی ثمر، خشک
کشنده، قاتل
آبی، آب، آبکی
گذشته
ظالمانه، بی رحمانه
تقسیم کننده، فاضلاب
فرمانده، رهبر، مؤلّف، محدودکننده، پیشرو
شاکی، شکایت کردن
منسوخ، فرسوده، کهنه، بدوی
باقی مانده، استراحت
برهنه پا، پابرهنه
قطعی، حیاتی
مدّعی، دعوت شد، فراخوانی
متروک، خالی، ویران، بی روح، بی جان
دنباله دار، بعدی
استبدادی، ظالم
مجرم، مرتکب
دونده، در جریان است، نزدیکی، در حال انجام است، جاری شدن
بلند، بالا، بلندی صدا
آیین گونه، مراسم
پذیرنده، قابل قبول، پذیرا