معنی تَالِي
تَالِي
دنباله دار، بعدی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با تَالِي
بَالِي
بَالِي
مَنسوخ، فَرسودِه، کُهنِه، بَدَوی
دیکشنری عربی به فارسی
عَالِي
عَالِي
بُلَند، بالا، بُلَندی صِدا
دیکشنری عربی به فارسی
غَالِي
غَالِي
گِران، مَحبوب، بی قِیمَت، قِیمَتی
دیکشنری عربی به فارسی
بَالِغ
بَالِغ
بالِغ
دیکشنری عربی به فارسی
بَاقِي
بَاقِي
باقی ماندِه، اِستِراحَت
دیکشنری عربی به فارسی
حَالِيّ
حَالِيّ
جاری، دَر حالِ حاضِر
دیکشنری عربی به فارسی
حَالِم
حَالِم
خواب دیدَن، رُؤیاپَرداز، رویاپَرداز
دیکشنری عربی به فارسی
حَافِي
حَافِي
بِرِهنِه پا، پابِرِهنِه
دیکشنری عربی به فارسی
دَاعِي
دَاعِي
مُدَّعی، دَعوَت شُد، فَراخوانی
دیکشنری عربی به فارسی