معنی قَافِز
قَافِز
پرش، پریدن، پرش زا
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با قَافِز
بَارِز
بَارِز
بَرتَر، بَرجَستِه، بارِز بودَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَائِز
حَائِز
دارَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
حَافِي
حَافِي
بِرِهنِه پا، پابِرِهنِه
دیکشنری عربی به فارسی
حَافِل
حَافِل
پُر جُنب و جوش، کامِل، پُر حادثِه
دیکشنری عربی به فارسی
حَافِظ
حَافِظ
حِفاظَت گَر، حافِظ
دیکشنری عربی به فارسی
دَافِئ
دَافِئ
دِنج، گَرم، نَوَازِشگَر
دیکشنری عربی به فارسی
دَافِع
دَافِع
اَنگیِزِش، اَنگیزِه، پیشرانِه، دَلیل
دیکشنری عربی به فارسی
خَافِت
خَافِت
کَم نور، غَش کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
رَافِض
رَافِض
مُخالِف، رَد کَردَن، رَد کُنَندِه
دیکشنری عربی به فارسی