معنی groter - جستجوی لغت در جدول جو
groter
بزرگ تر
ادامه...
بُزُرگ تَر
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
crêter
قلّه داشتن، تاج
ادامه...
قُلِّه داشتَن، تاج
دیکشنری فرانسوی به فارسی
frotar
مالش دادن، مالیدن
ادامه...
مالِش دادَن، مالیدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
gotear
چکیدن، چکّه کردن
ادامه...
چِکیدَن، چِکِّه کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
broder
گلدوزی کردن
ادامه...
گُلدوزی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Writer
نویسنده
ادامه...
نَوِیسَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
brotar
جاری شدن، جوانه زدن، روییدن
ادامه...
جاری شُدَن، جَوانِه زَدَن، روییدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
trotter
دویدن آرام، یورتمه سواری، دور رفتن
ادامه...
دَویدَن آرام، یورتمِه سَواری، دور رَفتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
éroder
فرسایش یافتن، فرسایش
ادامه...
فَرسایِش یافتَن، فَرسایِش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
grosero
اهانت آمیز، بی ادب، بی احساس، زشت
ادامه...
اِهانَت آمیز، بی اَدَب، بی اِحساس، زِشت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
prêter
قرض دادن
ادامه...
قَرض دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
porter
پوشیدن، حمل کردن، شانه زدن
ادامه...
پوشیدَن، حَمل کَردَن، شانِه زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
trotar
دویدن آرام، یورتمه سواری، دور رفتن
ادامه...
دَویدَن آرام، یورتمِه سَواری، دور رَفتَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Proper
صحیح، مناسب
ادامه...
صَحیح، مُناسِب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
brotar
روییدن، جوانه زدن
ادامه...
روییدَن، جَوانِه زَدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
protes
اعتراض
ادامه...
اِعتِراض
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
gritar
داد زدن، فریاد بزن، غرّیدن، فریاد زدن، فریاد کشیدن، ناله کردن
ادامه...
داد زَدَن، فَریاد بِزَن، غُرّیدَن، فَریاد زَدَن، فَریاد کِشیدَن، نالِه کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
grosor
ضخامت
ادامه...
ضِخامَت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
roter
آروغ زدن
ادامه...
آروغ زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
grêler
باران تگرگ، تگرگ
ادامه...
باران تَگَرگ، تَگَرگ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
grotesk
به طرز زشت، گروتسک، زشت و غیرطبیعی
ادامه...
بِه طَرزِ زِشت، گُروتِسک، زِشت و غِیرِطَبیعی
دیکشنری آلمانی به فارسی
größer
بزرگ تر، بلندتر
ادامه...
بُزُرگ تَر، بُلَندتَر
دیکشنری آلمانی به فارسی
broker
دلّال
ادامه...
دَلّال
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
grouper
گروه بندی کردن، گروه، گروه کردن
ادامه...
گُروه بَندی کَردَن، گُروه، گُروه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
gronder
غرّش کردن، سرزنش کردن
ادامه...
غُرِّش کَردَن، سَرزَنِش کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
grogner
غرّیدن، غرغر کردن، گله کردن
ادامه...
غُرّیدَن، غُرغُر کَردَن، گِلِه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
graver
حکّاکی کردن
ادامه...
حَکّاکی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
siroter
جرعه ای نوشیدن، جرعه جرعه
ادامه...
جُرعِه ای نوشیدَن، جُرعِه جُرعِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
frotter
پاک کردن، مالیدن، سر به سینه زدن، مالش دادن
ادامه...
پاک کَردَن، مالیدَن، سَر بِه سینِه زَدَن، مالِش دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
goûter
چشیدن، برای طعم دادن
ادامه...
چِشیدَن، بَرایِ طَعم دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
router
مسیر دادن، روتر
ادامه...
مَسیر دادَن، رُوتِر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Broker
دلّال، کارگزار
ادامه...
دَلّال، کَارگُزَار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
grotesk
زشت و غیرطبیعی، گروتسک
ادامه...
زِشت و غِیرِطَبیعی، گُروتِسک
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
grosir
عمده، عمده فروش
ادامه...
عُمده، عُمده فُروش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
gritar
فریاد کشیدن، فریاد زدن، جیغ زدن، غرّیدن، داد زدن
ادامه...
فَریاد کِشیدَن، فَریاد زَدَن، جیغ زَدَن، غُرّیدَن، داد زَدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی