معنی frotar
frotar
مالش دادن، مالیدن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با frotar
flotar
flotar
پَریدَن، شِناوَر، شِناوَر بودَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
brotar
brotar
جاری شُدَن، جَوانِه زَدَن، روییدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
trotar
trotar
دَویدَن آرام، یورتمِه سَواری، دور رَفتَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
brotar
brotar
روییدَن، جَوانِه زَدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fritar
fritar
تابِه کَردَن، سُرخ کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
trotar
trotar
دَویدَن آرام، یورتمِه سَواری، دور رَفتَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
rotar
rotar
چَرخاندَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
frotter
frotter
پاک کَردَن، مالیدَن، سَر بِه سینِه زَدَن، مالِش دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
frontal
frontal
جِلویِ، جِلویِی
دیکشنری فرانسوی به فارسی