معنی graver
graver
حکّاکی کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با graver
gravier
gravier
دانِه های سَخت، سَنگریزِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
gravar
gravar
مالیات گِرِفتَن، مالیات
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
gravar
gravar
حَکّاکی کَردَن، بَرایِ ثَبت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
graven
graven
تونِل زَدَن، کَندَن، غار رَفتَن، حَفر کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
grave
grave
جِدّی، شَدید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
grave
grave
جِدّی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
grave
grave
جِدّی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
grave
grave
جِدّی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
größer
größer
بُزُرگ تَر، بُلَندتَر
دیکشنری آلمانی به فارسی