معنی grogner
grogner
غرّیدن، غرغر کردن، گله کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با grogner
grouper
grouper
گُروه بَندی کَردَن، گُروه، گُروه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
gronder
gronder
غُرِّش کَردَن، سَرزَنِش کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
gagner
gagner
بُردَن، کَسب کُنید، کَسب کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
régner
régner
حُکم دادَن، سَلطَنَت کُنَند، حُکومَت کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ronger
ronger
جَویدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
grogue
grogue
گیج، گیج کُنَندِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
groter
groter
بُزُرگ تَر
دیکشنری هلندی به فارسی