معنی gronder
gronder
غرّش کردن، سرزنش کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با gronder
gründen
gründen
بُنیاد گُذاشتَن، یافت، پایِه گُذاری کَردَن، تَاسیس کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
grouper
grouper
گُروه بَندی کَردَن، گُروه، گُروه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
grogner
grogner
غُرّیدَن، غُرغُر کَردَن، گِلِه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
grincer
grincer
خَش خَش کَردَن، جیر جیر، کُریچ کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
froncer
froncer
چُروک شُدَن، اَخم کَردَن، چِهرِه دَر هَم کِشیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
grandir
grandir
رُشد کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
grandeur
grandeur
بُزُرگی، عَظَمَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rondeur
rondeur
گِردی، گِرد بودَن، چاقی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
abonder
abonder
فَراوان بودَن، فَراوان اَست
دیکشنری فرانسوی به فارسی