معنی broker
broker
دلّال
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با broker
broker
broker
دَلّال
دیکشنری لهستانی به فارسی
Broker
Broker
دَلّال، کَارگُزَار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
broder
broder
گُلدوزی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
abroger
abroger
لَغو کَردَن، لَغو
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Broken
Broken
شِکَستِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
brûler
brûler
سوزاندَن، سوختَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
brosser
brosser
بُرِس کِشیدَن، قَلَم مُو
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bronzer
bronzer
بُرُنزِه کَردَن، بُرُنزِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
briser
briser
شِکَستَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی