معنی grosir
- grosir
- عمده، عمده فروش
واژههای مرتبط با grosir
grossir
- grossir
- چاق شُدَن، بُزُرگتَر شَوَد
grosor
- grosor
- ضِخامَت
grossier
- grossier
- اِهانَت آمیز، بی اَدَب، بی اِحساس، زِشت
erosiv
- erosiv
- فَرسایِشی
gruñir
- gruñir
- غُرّیدَن، غِرغِر کَردَن، گِلِه کَردَن
grosero
- grosero
- اِهانَت آمیز، بی اَدَب، بی اِحساس، زِشت
prosić
- prosić
- دَرخوٰاست رَسمی دادَن، اِلتِماس کَردَن، دَرخوٰاست دادَن، بِپُرسید
erodir
- erodir
- فَرسایِش یافتَن، فَرسایِش
grosso
- grosso
- اِهانَت آمیز، ضَخیم، بی اَدَب