معنی grouper
- grouper
- گروه بندی کردن، گروه، گروه کردن
واژههای مرتبط با grouper
gronder
- gronder
- غُرِّش کَردَن، سَرزَنِش کَردَن
grogner
- grogner
- غُرّیدَن، غُرغُر کَردَن، گِلِه کَردَن
grimper
- grimper
- بالا رَفتَن، صُعود، صُعود کَردَن
regrouper
- regrouper
- بَستِه بَندی کَردَن، گُروه، دَستِه بَندی کَردَن، گُروه کَردَن
prouver
- prouver
- اِثبات کَردَن، ثابِت کُنَد
tromper
- tromper
- گول زَدَن، فَریب دادَن
trouver
- trouver
- یافتَن، پِیدا کَردَن
Prosper
- Prosper
- رُونَق پِیدا کَردَن، شُکوفا شُدَن
router
- router
- مَسیر دادَن، رُوتِر