جدول جو
جدول جو

معنی سَوَّدَ - جستجوی لغت در جدول جو

سَوَّدَ
سیاه کردن، سیاه
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

علّت آوردن، یک دلیل
دیکشنری عربی به فارسی
رأی دادن، صدا
دیکشنری عربی به فارسی
پانسمان کردن، کلاهبرداری
دیکشنری عربی به فارسی
خراب کردن، او آن را تحریف کرد، تحریف کردن
دیکشنری عربی به فارسی
سرمایه گذاری کردن، مرکز خرید، پول تامین کردن، مالی شدن
دیکشنری عربی به فارسی
گرم شدن بیش از حد، او گرم شد
دیکشنری عربی به فارسی
فهرست کردن، ثبت نام کنید، ریختن، ثبت کردن، ثبت نام کردن
دیکشنری عربی به فارسی
حمایت کردن، او حمایت کرد
دیکشنری عربی به فارسی
مسیحی کردن، او غسل تعمید داده شد، تعمید دادن
دیکشنری عربی به فارسی
ترساندن، او وحشت کرده بود، وحشت زدگی ایجاد کردن
دیکشنری عربی به فارسی
آسان کردن، آسان
دیکشنری عربی به فارسی
ضخیم کردن، ماهی
دیکشنری عربی به فارسی
تحویل دادن، صلح
دیکشنری عربی به فارسی
خاموش کردن، مسکّن
دیکشنری عربی به فارسی
نشت کردن، ازدحام
دیکشنری عربی به فارسی
تصویر کشیدن، عکس، فیلم ساختن، عکس گرفتن
دیکشنری عربی به فارسی
جبران کردن، جبران کرد
دیکشنری عربی به فارسی
تهویه کردن، کیفیّت
دیکشنری عربی به فارسی
تاریخ نگاری کردن، او یادداشت کرد، یادداشت کردن
دیکشنری عربی به فارسی
سوخت رساندن، او فراهم کرد، تأمین کردن، تجهیز کردن
دیکشنری عربی به فارسی
تأیید کردن، او تأیید کرد، دوباره تاکید کردن
دیکشنری عربی به فارسی
سرد کردن، سرد
دیکشنری عربی به فارسی
رایانه ای کردن، اطراف، حرکت دادن، جا به جا کردن، تبدیل کردن، محلّی سازی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
انحراف کردن، او بحث کرد
دیکشنری عربی به فارسی
تاریخ گذاشتن، وی تصریح کرد، دقیقاً مشخّص کردن، اصطلاح کردن، پیش تعیین کردن، قیمت گذاشتن، مشخّص کردن
دیکشنری عربی به فارسی
گشت زدن، نقش
دیکشنری عربی به فارسی
توسعه دادن، فاز
دیکشنری عربی به فارسی
ثبت نام کردن، استخدام کرد
دیکشنری عربی به فارسی
منجمد کردن، یخ کرد، یخ زدن
دیکشنری عربی به فارسی
ترساندن، ترس
دیکشنری عربی به فارسی
شجاع کردن، بدن، شخصیّت دادن، نمادین کردن
دیکشنری عربی به فارسی
نوآوری کردن، او تمدید کرد، تایید مجدّد کردن، دوباره بازسازی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
طولانی کردن، طول
دیکشنری عربی به فارسی
جفت کردن، شوهر
دیکشنری عربی به فارسی