معنی حَوَّلَ حَوَّلَ رایانه ای کردن، اطراف، حرکت دادن، جا به جا کردن، تبدیل کردن، محلّی سازی کردن رایانِه ای کَردَن، اَطراف، حَرَکَت دادَن، جا بِه جا کَردَن، تَبدیل کَردَن، مَحَلّی سازی کَردَن دیکشنری عربی به فارسی