جدول جو
جدول جو

معنی حَوَّلَ

حَوَّلَ
رایانه ای کردن، اطراف، حرکت دادن، جا به جا کردن، تبدیل کردن، محلّی سازی کردن
دیکشنری عربی به فارسی

واژه‌های مرتبط با حَوَّلَ

مَوَّلَ

مَوَّلَ
سَرمایِه گُذاری کَردَن، مَرکَز خَرید، پول تَامین کَردَن، مالی شُدَن
دیکشنری عربی به فارسی

حَيَّرَ

حَيَّرَ
مُتَحَیِّر کَردَن، او گیج شُدِه بود، گیج کَردَن، سَرگَردان کَردَن، مَبهُوت کَردَن، مُبهَم کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی