- رَوَّعَ
- ترساندن، او وحشت کرده بود، وحشت زدگی ایجاد کردن
معنی رَوَّعَ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مجوّز دادن، او مجوّز داد
پایین زدن، لگد زدن
فشار وارد کردن، برای تمرکز، بانک کردن
دنده گذاری کردن، او نصب کرد، ترکیب کردن، پیکربندی کردن، نصب کردن، لوله کشیدن، رگبار زدن
مرطوب کردن، مرطوب
رسمی کردن، هزینه
پارک کردن، تاسیس کرد
خوش آمد گفتن، او استقبال کرد
قانون گذاری کردن، قانونی کرد
سر و سامان کردن، مرتّب کردن، آهنگسازی کردن، ترتیب دادن، رتبه بندی کردن، دوباره مرتّب کردن
به آرامی ضربه زدن، نوازش کردن
شجاع بودن، تشویق شد، تشویق کردن
سیاه کردن، سیاه
سوخت رساندن، او فراهم کرد، تأمین کردن، تجهیز کردن
جفت کردن، شوهر
سرمایه گذاری کردن، مرکز خرید، پول تامین کردن، مالی شدن
خراب کردن، او آن را تحریف کرد، تحریف کردن
نوع دادن، نوع، تنوّع دادن
ترساندن، ترس
لکّه انداختن، پاشیدن
رایانه ای کردن، اطراف، حرکت دادن، جا به جا کردن، تبدیل کردن، محلّی سازی کردن
انحراف کردن، او بحث کرد
تاریخ نگاری کردن، او یادداشت کرد، یادداشت کردن
گشت زدن، نقش
تهویه کردن، کیفیّت
پیش بینی کردن، پیش بینی
هدر دادن، هدر داد
طولانی کردن، طول
توسعه دادن، فاز
جبران کردن، جبران کرد
تصویر کشیدن، عکس، فیلم ساختن، عکس گرفتن
رأی دادن، صدا
صنعتی کردن، ساختن
رنگ کردن، رنگ، خم کردن، رنگ دادن