معنی شَجَّعَ
شَجَّعَ
شجاع بودن، تشویق شد، تشویق کردن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با شَجَّعَ
شَرَّعَ
شَرَّعَ
قانون گُذاری کَردَن، قانونی کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
أَجَّلَ
أَجَّلَ
بِه تَعویق اَنداختَن، باشِه، تَعویق اَنداختَن
دیکشنری عربی به فارسی
بَقَّعَ
بَقَّعَ
لَکِّه اَنداختَن، پاشیدَن
دیکشنری عربی به فارسی
بَجَّلَ
بَجَّلَ
اِحتِرام گُذاشتَن، اَرج نَهادَن
دیکشنری عربی به فارسی
دَجَّنَ
دَجَّنَ
خانِگی کَردَن، اَهلی کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
صَنَّعَ
صَنَّعَ
صَنعَتی کَردَن، ساختَن
دیکشنری عربی به فارسی
ضَيَّعَ
ضَيَّعَ
هَدَر دادَن، هَدَر داد
دیکشنری عربی به فارسی
شَوَّهَ
شَوَّهَ
خَراب کَردَن، او آن را تَحرِیف کَرد، تَحرِیف کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
شَكَّلَ
شَكَّلَ
تَشکِیل دادَن، ظاهِر، شَکل دادَن
دیکشنری عربی به فارسی