معنی رَبَّتَ
رَبَّتَ
به آرامی ضربه زدن، نوازش کردن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با رَبَّتَ
ثَبَّتَ
ثَبَّتَ
مُحکَم کَردَن، ثابِت، ثابِت کَردَن، ثُبات دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
دَبَّسَ
دَبَّسَ
سُنبِه کَردَن، چَرخید
دیکشنری عربی به فارسی
خَبَّأَ
خَبَّأَ
پِنهان کَردَن، مَخفی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
عَبَّرَ
عَبَّرَ
عِبارَت گُفتَن، اَز طَریق، بَیان کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
صَوَّتَ
صَوَّتَ
رأی دادَن، صِدا
دیکشنری عربی به فارسی
سَبَّبَ
سَبَّبَ
عِلَّت آوَردَن، یِک دَلیل
دیکشنری عربی به فارسی
رَوَّعَ
رَوَّعَ
تَرساندَن، او وَحشَت کَردِه بود، وَحشَت زَدِگی ایجاد کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
رَكَّلَ
رَكَّلَ
پایین زَدَن، لَگَد زَدَن
دیکشنری عربی به فارسی
رَكَّزَ
رَكَّزَ
فِشار وارِد کَردَن، بَرایِ تَمَرکُز، بانک کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی