جدول جو
جدول جو

معنی حَالَة - جستجوی لغت در جدول جو

حَالَة
حالت، وضعیت
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بافتن، ساینده، بافیدن
دیکشنری عربی به فارسی
یک ساعته، ساعت
دیکشنری عربی به فارسی
شاهی مقام، دلپذیر
دیکشنری عربی به فارسی
قلّه داشتن، قامت
دیکشنری عربی به فارسی
گمنامی، سهل انگاری، سهو
دیکشنری عربی به فارسی
ضایعات، صفرا
دیکشنری عربی به فارسی
شیر دوشیدن، لحاف
دیکشنری عربی به فارسی
عادّی بودن، معمولاً
دیکشنری عربی به فارسی
فنجان گرفتن، او برنده شد
دیکشنری عربی به فارسی
انحراف کردن، تیز
دیکشنری عربی به فارسی
زیاد اصرار کردن، او مدّت زیادی طول کشید، طولانی کردن، دراز کردن
دیکشنری عربی به فارسی
گفتن، او گفت
دیکشنری عربی به فارسی
کج کردن، پول
دیکشنری عربی به فارسی
پیش بینی، یک وضعیت اضطراری
دیکشنری عربی به فارسی
آرامش، راحتی
دیکشنری عربی به فارسی
استشهاد، ارجاع
دیکشنری عربی به فارسی
برندگی، وضوح، برش خوردگی
دیکشنری عربی به فارسی
سفر کاروانی، کمپین
دیکشنری عربی به فارسی
نیاز، نیاز دارند، نیازمندی
دیکشنری عربی به فارسی
سرگردانی، گیجی، سردرگمی
دیکشنری عربی به فارسی
حواله، نامهربانانه
دیکشنری عربی به فارسی
کمپین راه انداختن، کمپین
دیکشنری عربی به فارسی
مقدار معیّن، یک کلاس
دیکشنری عربی به فارسی
دانه داری، دانه
دیکشنری عربی به فارسی
خامی، سنگ معدن
دیکشنری عربی به فارسی
خواب دیدن، رؤیاپرداز، رویاپرداز
دیکشنری عربی به فارسی
تقلید کردن، گرامافون، شبیه سازی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
مرزی، لبه
دیکشنری عربی به فارسی
ایالت، ملّت
دیکشنری عربی به فارسی
گردش، گرد
دیکشنری عربی به فارسی
کارمندی، یک مدار
دیکشنری عربی به فارسی
حال، همین الان
دیکشنری عربی به فارسی