معنی حَافَّة
حَافَّة
مرزی، لبه
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با حَافَّة
مَادَّة
مَادَّة
مادِّه، مَواد
دیکشنری عربی به فارسی
حَصَّة
حَصَّة
مِقدار مُعَیَّن، یِک کلِاس
دیکشنری عربی به فارسی
حَدَّة
حَدَّة
بُرَندِگی، وُضوح، بُرِش خُوردِگی
دیکشنری عربی به فارسی
حَبَّة
حَبَّة
دانِه داری، دانِه
دیکشنری عربی به فارسی
حَالَة
حَالَة
حالَت، وَضعِیَت
دیکشنری عربی به فارسی
حَاجَة
حَاجَة
نِیَاز، نِیَاز دارَند، نِیَازمَندی
دیکشنری عربی به فارسی
حَفَّ
حَفَّ
لَبِه دادَن، او تاب خُورد
دیکشنری عربی به فارسی
حَافَ
حَافَ
شیر دوشیدَن، لَحاف
دیکشنری عربی به فارسی