معنی عَادَة
عَادَة
عادّی بودن، معمولاً
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با عَادَة
عَادَةً
عَادَةً
بِه طُورِ عادّی، مَعمولاً، بِه طُورِ مَعمول
دیکشنری عربی به فارسی
عَادَ
عَادَ
بازگَشتَن، او بَرگَشت، بازنِگَری کَردَن، بَرگَشتَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَالَة
حَالَة
حالَت، وَضعِیَت
دیکشنری عربی به فارسی
حَاجَة
حَاجَة
نِیَاز، نِیَاز دارَند، نِیَازمَندی
دیکشنری عربی به فارسی
جَودَة
جَودَة
کِیفِیَّت
دیکشنری عربی به فارسی
دَارَة
دَارَة
کارمَندی، یِک مَدار
دیکشنری عربی به فارسی
خَامَة
خَامَة
خامی، سَنگ مَعدَن
دیکشنری عربی به فارسی
رَاحَة
رَاحَة
آرامِش، راحَتی
دیکشنری عربی به فارسی
إِعَادَة
إِعَادَة
دُوبارِه سازی، دُوبارِه
دیکشنری عربی به فارسی