معنی حَدَّة
حَدَّة
برندگی، وضوح، برش خوردگی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با حَدَّة
حِدَّة
حِدَّة
تیزی، وُضوح، تیزبینی
دیکشنری عربی به فارسی
حَصَّة
حَصَّة
مِقدار مُعَیَّن، یِک کلِاس
دیکشنری عربی به فارسی
حَبَّة
حَبَّة
دانِه داری، دانِه
دیکشنری عربی به فارسی
حَدَّ
حَدَّ
مَحدود کَردَن، پایان، مَرز گُذاشتَن، تیز کَردَن، مَحصور کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَدَّى
أَدَّى
اَنجام دادَن، اَنجام شُد
دیکشنری عربی به فارسی
حِكَّة
حِكَّة
خارِش
دیکشنری عربی به فارسی
حِصَّة
حِصَّة
سَهمیِه، یِک کلِاس
دیکشنری عربی به فارسی
حَيرَة
حَيرَة
سَرگَردانی، گیجی، سَردَرگُمی
دیکشنری عربی به فارسی
حَملَة
حَملَة
سَفَر کاروانی، کَمپِین
دیکشنری عربی به فارسی