معنی طَالَ طَالَ زیاد اصرار کردن، او مدّت زیادی طول کشید، طولانی کردن، دراز کردن زیاد اِصرار کَردَن، او مُدَّت زیادی طول کِشید، طولانی کَردَن، دِراز کَردَن دیکشنری عربی به فارسی