افتادن، فتیدن، افتیدن، اوفتادن، فتدن، فتادن از بالا به پایین افتادن، سقوط کردن، فرود آمدن بی استفاده در جایی رها شدن، بستری یا زمین گیر شدن وقوع حادثه ای به صورت ناگهانی در موقعیتی یا مسیری قرار گرفتن سقط شدن جنین
افتادن، فُتیدَن، اُفتیدَن، اوفتادَن، فُتِدَن، فُتادَن از بالا به پایین افتادن، سقوط کردن، فرود آمدن بی استفاده در جایی رها شدن، بستری یا زمین گیر شدن وقوع حادثه ای به صورت ناگهانی در موقعیتی یا مسیری قرار گرفتن سقط شدن جنین
نستدن. نستاندن. نگرفتن. نپذیرفتن. مقابل ستدن: چندانکه مروتست در دادن در ناستدن هزار چندانست. انوری. قدرت بخشش اگر نیست مرا باکی نیست قدرت ناستدن هست و ﷲ الحمد. انوری
نستدن. نستاندن. نگرفتن. نپذیرفتن. مقابل ستدن: چندانکه مروتست در دادن در ناستدن هزار چندانست. انوری. قدرت بخشش اگر نیست مرا باکی نیست قدرت ناستدن هست و ﷲ الحمد. انوری
ایستادن قیام کردن برخاستن، مقاومت کردن، پایدار ماندن در خدمت ایستادن دیری خدمت ماندن در خدمت ایستاد ن دیری خدمت کردن، اقامت کردن ماندن، مصمم شدن عزم کردن قصد کردن، توقف کردن، یا استادن به کاری. مشغول شدن به آن و ورزیدن آن
ایستادن قیام کردن برخاستن، مقاومت کردن، پایدار ماندن در خدمت ایستادن دیری خدمت ماندن در خدمت ایستاد ن دیری خدمت کردن، اقامت کردن ماندن، مصمم شدن عزم کردن قصد کردن، توقف کردن، یا استادن به کاری. مشغول شدن به آن و ورزیدن آن