kutunga خلاصه کردن، سرودن، تصوّر کردن، تصویب کردن، راندن ادامه... خُلاصِه کَردَن، سُرودَن، تَصَوُّر کَردَن، تَصوِیب کَردَن، راندَن دیکشنری سواحیلی به فارسی