معنی kuunda kuunda ترکیب کردن، برای ایجاد، پیکربندی کردن، تشکیل دادن، ایجاد کردن، اختراع کردن، شکل دادن، قالب دادن دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuugua kuugua آه کِشیدَن، مَریض شُدَن، نالِه کُنَندِه، پَشیمان بودَن، بیمار کَردَن دیکشنری سواحیلی به فارسی