ترجمه kutunga به فارسی - دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kutunga
kutunza
- kutunza
- مُراقِبَت کَردَن، بَرایِ مُراقِبَت اَز، تَأمین کَردَن، تَوَجّه کَردَن، پَرَستاری کَردَن، نِگَهداری کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kufunga
- kufunga
- باند زَدَن، سَریع، بَستَن، بَستِه بَندی کَردَن، مَحصور کَردَن، حَبس کَردَن، نَصب کَردَن، قُفل کَردَن، بَستَن بِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی