- courir
دویدن، اجرا کنید، مسابقه دادن
معنی courir - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دویدن، اجرا کنید
پول گرفتن، شارژ
گندیدن، پوسیدگی
فاسد، پوسیده، گندیده
باز کردن
پوشش دادن، پوشش، پوشاندن
جویدن با صدا، کرک کردن، خش خش کردن، خرد کردن
پوشش دادن، پوشش، پوشاندن، دامنه داشتن، کلاه گذاشتن
برش کردن، برش دادن، بریدن، قطع کردن
رنگ کردن، رنگ
وادار کردن، اجبار
دویدن، اجرا کنید
طلا کردن، قهوه ای
لبخند زدن، برای لبخند زدن، لبخندیدن
مردن، بمیر
جاری بودن، جاری شدن، غرق شدن
خمیده، منحنی، دارای انحنا
پناه بردن، توسّل
سرازیر کردن، سرخ شدن، قرمز شدن
تحمّل کردن، متحمّل شدن
مردن، بمیر
پوشش دادن، پوشش، پوشاندن، دامنه داشتن، کلاه گذاشتن
کلاه گذاشتن، پوشش، پوشاندن، پوشش دادن
ارائه دادن، فراهم کند، تهیّه کردن
بازگشایی کردن، بازگشایی
رخ دادن، رخ دهد
منحنی شدن، خم شدن
لبخند، لبخند بزن، لبخند زدن، لبخندیدن
ارزش قائل شدن، گرامی داشتن، محبوب کردن
پرورش دادن، برای تغذیه، تغذیه کردن
تخم گذاری کردن، نوزادان