معنی nourrir
nourrir
پرورش دادن، برای تغذیه، تغذیه کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با nourrir
pourrir
pourrir
گَندیدَن، پوسیدِگی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fourrer
fourrer
پوشاندَن، چیزهای
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fournir
fournir
اِرائِه دادَن، فراهَم کُنَد، تَهیِّه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rouvrir
rouvrir
بازگُشایی کَردَن، بازگُشایی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ocurrir
ocurrir
رُخ دادَن، رُخ دَهَد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
bourrer
bourrer
پُر کَردَن، چیزهای، چَپاندَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
aburrir
aburrir
کِسِل کُنَندِه بودَن، حَفّاری
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
noircir
noircir
سیاه کَردَن، سیاه شُدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
incurrir
incurrir
تَحَمُّل کَردَن، مُتِحَمِّل شُدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی